توسعه شهرها، تأمين نيازمندىهاى آنان، چارهجوئى براى توسعههاى آينده شهر، اتخاذ تصميماتى که بتواند مشکلات شهرى را به حداقل برساند و بالاخره آنکه چگونه رابطهٔ منطقى بين انسان با محيط طبيعى آن حفظ شود، به تحولاتى در امر شهرسازى منجر شده است.
صاحبنظران و متخصصين امور، از اواخر قرن نوزدهم، راهحلها و نظريات مختلفى را در جهت توسعه شهر، نقشه، شکل و بافت آن ارائه دادهاند بحث در زمينهٔ مطالعات شهري، از ديدگاههاى مختلف مورد مطالعهٔ عميق قرار گرفته و حتى گوشهٔ مشخصى از علوم به تحقيق و تفحص در اين زمينه اختصاص يافته است.
جغرافيدانان شاخه خاصى از موضوع مورد مطالعه خود را به جغرافياى شهرى اختصاص دادهاند و جامعهشناسان به مطالعاتى در زمينهٔ جامعهشناسى شهرى پرداختهاند. همچنانکه، معماران نيز به نوبه خود در زمينهٔ طرحريزىهاى شهري، سيماى شهرى و نوع مساکن به مطالعات بيشترى پرداختهاند. در زمينهٔ شهر، و امور مربوط به آن، توسط بسيارى از همين متخصصين و درباره انواع مختلف مسائل شهرى و راهحلهاى آن، کتب و مقالات بسيارى به رشتهٔ تحرير در آمده است.
با اين همه، بنا به تحقيقاتى که به عمل آمده است، نخستين شهرساز و يا نخستين کسى که به بيان اصولى در زمينه شهرسازى پرداخت، شخصى به نام هيپوداموس بود که در حدود سال ۴۸۰ قبل از ميلاد مىزيست. اين شخص اصولى را براى شهرسازى زمان خود بيان نمود که منطقى و علمى بود. اصول پيشنهادى اين شخص، شهرسازى را بيشتر از لحاظ تأمين آسايش ساکنين آن و از نظر تهيهٔ احتياجات روزمره بهنحوى ساده موردتوجه قرارداده است. او معتقد است که شهر، بايستى از محلههائى تشکيل شود و ساکنين هر محله بتوانند مايحتاج خود را از بازارهاى نزديک خود فراهم سازند.
با اين همه دامنهٔ پيدايش تحولات امروزى دانش شهرسازي، به قرن نوزدهم ميلادى مىرسد. در اثر رونق و توسعهٔ صنعت و مشکلات ناشى از آن و به دنبال تأسيس مراکز تخصصى و علمى و دانشگاهى در زمينهٔ مسائل شهرسازي، گامهاى اساسى در حل مسائل شهرى برداشته شد و نظريات مختلفى در اين زمينه عنوان گرديد.
در اواخر قرن نوزدهم و در حدود سال ۱۸۷۰، شهرهاى بزرگ پيوسته رو به رشد نهادند؛ در اين مورد تئورىهاى مختلف و طرحهاى گوناگونى جهت رشد و توسعهٔ شهرها ارائه شده است.