تکنولوژى و تمدن امروزهٔ هر چند که تسهيلاتى را براى انسان بههمراه آورده است، ولى دخل و تصرف و مشکلاتى را نيز مبنى بر آلودگى محيط طبيعى باعث گرديده است. آلودگى هواى شهرها که ناشى از سوخت موتور اتومبيلها و کارخانجات است و کمبود عوامل گياهان داخل و اطراف شهرها، مشکل کاهش اکسيژن را مطرح نموده و آلودگى هوا را که از مواد سوختنى توليد مىشود؛ دامن زده است. هر واحد مسکوني، هر اتومبيل، کاميون و اتوبوس، هر کارخانه و يا کارگاه، دود خود را به هواى آزاد مىفرستد. اين دود تقريباً بههمان صورت اوليه باقى مىماند و خود بهخود باعث بروز امراضى که به احتمال زياد با آلودگى هوا در رابطه هستند: (برنشيت مزمن، سرطان و آمفى زم که ناشى از سوخت بنزين و نفت است)، مىشود. هواى کثيف بر گياهان نيز بىتأثير نبوده و باعث زردشدن زودرس برگ درختان و امراض مختلف گياهان مىشود.
مسئله مهم ديگرى که انسان در محيط زيست فراهم آورده است، مسئله آلودگى آبها است که ناشى از ريختن انواع فاضلاب صنعتى و غيرصنعتى و زبالهها بهداخل آبها مىباشد. فاضلاب شهرها همراه با پسآب کارخانهها و مراکز صنعتي، مستقيماً و يا بهطور غيرمستقيم بهوسيلهٔ رودها به درياچهها يا درياها ريخته مىشوند و باعث آلودگى محيط و حتى مرگ و مير حيوانات آبزى مىگردند. در طول تاريخ، آبهاى کثيف و آلوده همواره از عوامل مهم پيدايش امراض بوده است. از جانب ديگر، ايجاد زباله و مواد زايد در شهر محيطهائى را مملو از مواد کثيف و زايد بهوجود آورده است. هرچند که طرقى نيز مبنى بر تبديل زباله به کود شيميائى انديشيده شده است، ولى هنوز مشکل زباله و آلودگى محيط زيست از مشکلات مهم شهرى است. آلودگى هوا، آب، محيط و صدا و روىهم رفته دخل و تصرفاتى که توسط انسان در محيط طبيعى مىشود، مسائلى را موجب گرديده است که در صورت عدم کنترل به از بينرفتن تعداد زيادى از حيوانات و متوقفشدن رشد گياهان خواهد انجاميد.
در برنامهريزىهاى شهرى و منطقهاي، لزوم تأکيد بر حفظ محيط زيست سالم از اهميت قابل توجهى برخوردار است.
آلودگى هوا بر سلامتى انسان و ميزان بهرهمندى او از هواى سالم اثر فراوانى دارد. آلودگى هوا بر ميزان طول عمر، بروز بيمارىهاى مختلف، ارزش اقتصادى ساختمانها، کاهش انرژى تابشى خورشيد به زمين و حتى افزايش يا کاهش درجهٔ حرارت تأثير مىگذارد. از طرف ديگر، چهرهٔ ساختمانهاى شهر و فرسودهشدن آنها يکى از نتايج آلودگى هوا مىباشد. آلودگى هوا در طبقات بالاى هوا بيشتر حس مىشود و همين امر بايستى در ايجاد ساختمانهاى مرتفع و زندگى افراد ساکن در آنها، درنظر گرفته شود. از طرف ديگر، آلودگى هوا بر رخوت و کندشدن فعاليت انسانها، از بينرفتن البسه وکاهش فعاليتهاى ورزشى تأثير دارد. چنين آلودگىهائى ممکن است بر هزينهٔ نگهدارى ساختمانها و رنگآميزى و نظافت آنها، رقمى قابل توجه را بيافزايد. عوامل آلودهکنندهٔ هوا بيشتر ناشى از وسائط نقليهٔ موتوري، کارخانجات و سوخت وسايل نفتسوز خانگى مىباشد.
از جمله راهحلهائى که به منظور کاهش اثرات آلودگى هوا پيشنهاد مىشود، يکى آن است که سوخت وسائط نقليهٔ موتورى و کارخانجات را از مواد فسيلى بهغير فسيلى که آلودگى کمترى را بههمراه دارند انتخاب نمود؛ و حتىالامکان از ايجاد اماکن صنعتى دودزا و آلودهکنندهٔ هوا در مسير بادهاى اصلى بهسوى شهر، احتراز کرد؛ و اماکن مسکونى را در نقاط دور از آلودگى هوا احداث نمود. توسعه و گسترش فضاهاى سبز و پارکها و جلوگيرى از ورود وسائط نقليهٔ موتورى بهقسمتهائى از شهر، انجام اقداماتى در زمينهٔ بهبود وضع ترافيک و تراکم کمتر وسائط نقليه در چهار راهها، از جمله راههائى است که مىتواند بر کاهش آلودگى هوا مؤثر افتد. در اغلب موارد، توسعهٔ غيرمنطقى و نسنجيدهٔ شهرها، سبب گسترش آلودگىهاى شهرى مىشود. در اين زمينه، مىبايست در عدم تمرکز فعاليتها در يک نقطه يا نقاطى از شهر که آلودگى هوا را دامن مىزنند و ايجاد کمربندهاى سبز حائل بين نواحى مسکونى و نواحى آلودهکنندهٔ هوا، اقدامات گستردهاى صورت پذيرد.
در زمينهٔ جلوگيرى از آلودگىهاى آب، مىبايست از تداخل مواد عفونتزا (مانند زباله)، رسوبات زمينهاى باير، فاضلاب شهري، مواد راديواکتيويته، حرارت زايد ناشى از نيروگاههاى برقى و صنايع، آبهاى زايد ناشى از فعاليتهاى شهرى مثل کشتارگاهها و کارخانجات، با آبهاى سطحى و زيرزمينى اجتناب کرد. عدم تحقق اين موارد، علاوه بر بهمخاطره انداختن سلامت انسان، خطراتى را براى ساير موجودات زنده دربر دارد.
ايجاد تصفيهخانههاى فاضلاب، دفع بهداشتى زبالهها، استفاده از دستگاههاى تصفيه فاضلاب و پسآب براى کارخانجات، کمکى مؤثر در کاهش آلودگىهاى آب و محيط زيست محسوب مىشود.
يکى از پديدههاى ناشى از توسعهٔ شهرها، آلودگى صدا مىباشد. چنين عاملي، انسان و حيوان را مستقيماً از بين نمىبرد، بلکه باعث ضعف دستگاه شنوائي، ناشنوائى کامل، ناراحتىهاى عصبى و استرسها، فشار خون و بالاخره بهخطر افتادن سلامتى انسان مىگردد. بروز صدا، معمولاً در رابطه با انسان تا اندازهٔ مشخصى قابل تحمل و بدون خطر مىباشد؛ و اگر از اينحد بگذرد (که اين اندازه معمولاً طبق معيارهاى اندازهگيرى صوتي، حدود ۷۰ درجهٔ دسىبل مىباشد)، محيطى ناراحت را براى انسان ايجاد مىکند. در شهرهاى امروزي، صداى ناشى از حرکت وسائط نقليه مانند: موتور سيکلت، اتومبيل، کاميون، ترمز اتومبيلها، نشستن و برخاستن هواپيماها، در صورتىکه از حد استاندارد معين بگذرند، براى سلامتى انسان مضر هستند. در اين رابطه، بايستى اماکن مسکونى و مراکز آموزشي، حتىالامکان دور از شبکهٔ راههاى اصلى و بزرگراهها احداث شوند؛ و تا آنجا که ممکن است، سعى شود اماکن سکونى انسان در نقاطى احداث شود که صداى ناشى از حرکت وسائط نقليه و هواپيماها بهحداقل کاهش پيدا کند. موقعيت فرودگاههاى شهر بايستى بهنحوى باشد که هواپيماها از روى اماکن مسکونى يا از نزديکى آن نگذرند و اصولاً اماکن مسکونى در نقاطى دور از آلودگىهاى صوتى ايجادشده و از ورود وسائط نقليه پر سر و صدا به نقاط مسکوني، جلوگيرى بهعمل آيد. چنين امري، ضمن کاهش آلودگىهاى صوتي، آلودگىهاى هوا را نيز بهحداقل خواهد رسانيد. آلودگىهاى صدا براى شاغلين ادارات و مشاغلى که در معرض شنيدن صداهاى بيش از حد استاندارد مىباشند، مانند: رانندگان وسائط نقليه، کارکنان فرودگاهها و شاغلين فعاليتهاى پر سر و صدا، بيش از ساير ساکنين شهرى تأثيرگذار است.
منابع ديگر آلودگى صوتي، فعاليتها وتوليدات صنعتي، صداى جمعآورى زبالهها، صداهاى ناشى از انبارکردن کالاها و خالىکردن مصالح ساختمانى و محمولهٔ کاميونها، صداى بلند راديوها، تلويزيونها و صداى حرکت قطارها، ارّههاى برقى و مانند آنها است. در اين زمينه به منظور حفظ بهداشت شهري، بايستى اقدامات لازم بهعمل آيد؛ و در جهت کاهش صداى ناشى از جابهجائىها، ديوارکشى انبارها و دورکردن محل آنها از واحدهاى مسکوني، ضرورى مىنمايد. ايجاد فضاهاى سبز در نقاط مختلف شهر، مىتواند بر کاهش اثرات صدا گامى ارزنده باشد.
در تحليل مسائل شهري، همانطور که نقش علوم، چه بهصورت عملى و فنى و چه بهصورت تئورى و فلسفى تأثيرگذاراست، نقش جامعهشناسى و علوم اجتماعى نيز داراى اهميت است.
مهمترين عوامل تأثيرگذار مسائل اجتماعى و جامعهشناسى بر برنامهريزىهاى شهرى به قرار زير هستند:
۱. مطالعهٔ مسائل اکولوژيکى در رابطه با انسان و طبيعت اطراف شهر.
۲. مطالعه در خصوصيات فرهنگى و اجتماعى مردم شهر.
۳. مطالعه درنوع خواستها، سليقهها، روحيات و علايق مردم در ارتباط با فرهنگ، مذهب، سنتها و نهادهاى اجتماعي.
۴. مطالعه در مسائل جمعيتى و اشتغال جمعيت.
۵. مطالعه در مسائل مربوط به مسکن، بازار خريد و فروش و مانند آن.
۶. مطالعه در مسائل بهداشت و آموزش و تفريحات.
۷. مطالعه در مسائل ارتباط جمعى و ارتباطات و مخابرات.
۸. مطالعه در زمينهٔ مسائل تربيتى در رابطه با اختلافات، دزدىها، بزهکارىها و مسائل مشابهى که بيشتر در شهرهاى بزرگ وجود دارد.
۹. تأثير عوامل اجتماعى و فرهنگى در فرمگيرى مجموعههاى فيزيکي، ساختمانها و بافتهاى شهري.
۱۰. تأثير عوامل اجتماعى و فرهنگى بر بهوجود آمدن محلات شهرى و ارتباط عناصر مختلف محلات مانند: ساختمانها و معابر با يکديگر و مرکز محلات شهري.
۱۱. ارتباط و بسط روابط بين محلات مختلف شهرى با يکديگر.
۱۲. کند و کاو در مشخصکردن حدود تقريبى فيزيکى محلات.
- مطالعه در تغييرات مربوط به محل سکونت خانوارها و تغيير مکان خانوارها.
- مطالعه در زمينهٔ انواع تراکمهاى شهري.
تأثير عوامل فرهنگى و اجتماعى در شهرسازى و برنامهريزىهاى شهري، آنچنان گسترده است که هيچيک از عناصر مختلفهٔ شهرى را نمىتوان بدون تأثير چنين عواملى دانست. هر فرم و مجموعهٔ شهري، همانطور که متأثر از عوامل اقليمى و طبيعى است، نتيجهٔ علائق و خصوصيات اجتماعى و فرهنگى مردم است. بنابراين درطرح و تدوين هر برنامه براى توسعهٔ شهر، يا نوسازى و بهسازى شهرى و بالاخره طراحى هر ساختمان شهري، ارتباط چنين برنامههائى ازنظر فرم و سيماى شهرى و محلهاى و فرم و تيپ ساختمانها با مسائل اجتماعى و جامعهشناسى شهري، بايستى در مد نظر قرار داشته باشد.
ممکن است فرم ساختمانها در رابطه با اقليم بهنحوى باشد که نوع خاصى از ساختمانها را مطرح سازد. ولى اگر چنين بناهائى با روحيات مردم مغاير باشد، امکان استفاده از ساختمانها را در حد مطلوبى قرار نمىدهد. اين مورد تنها در زمينهٔ نوع ساختمانهاى شهرى و محلات شهرى نيست. بلکه در طراحى بسيارى از عوامل فيزيکى مانند پلها، راهها و معابر، ارتفاع و مساحت ساختمانها، و موقعيت آنها با يکديگر تأثيرگذار است. در رابطه با شهرهاى کشور ما، طراحى چنين مجموعههائى بايستى با مطالعهٔ دقيق در عوامل اجتماعى و فرهنگى مردم باشد. چه بسا ممکن است يک راهحل فيزيکى نتواند به حل مشکلات شهرى منجر شود. بهعنوان مثال در رابطه با دسترسىها و شبکهٔ معابر شهري، در صورتىکه محلات و نواحى شهرى با مشکلات ناشى از رفت و آمد و ترافيک مواجه باشند، شايد نتوان در طراحىهاى فيزيکى با احداث چند خيابان يا کوچه و يا تعريض آنها چنين مشکلى را حل نمود. ممکن است احداث يا تعريض يک خيابان در محيطى صورت گيرد که به از هم پاشيدهشدن فرم محلات و روابط اجتماعى ساکنين آن و روىهم رفته بر الگوى زندگى در محلات لطمه وارد آورد.
ممکن است بسيارى از ساختمانها و مجموعههاى شهري، خاصه آنها که ازنظر معنوى و فرهنگى و تاريخى براى مردم داراى ارزش هستند، از نظر شبکهٔ راهها و دسترسى ساکنين نقاط مختلف شهر، با مشکلاتى مواجه باشند در مسير و تقاطع خيابانهاى پر رفت و آمد ديگرى نيز قرار داشته باشند. لذا، در اولين برخورد اگر راهحل در محل تقاطعها بهوسيلهٔ پلها و يا معابر زيرزمينى پيشنهاد گردد، و يا بهوسيلهٔ شاهراهها و خيابانهاى عريض چنين مشکلاتى مرتفع گردد، بايستى سيما و بافت، روحانيت و معنويت مجموعههاى شهرى در ارتباط با تکنيک در مدنظر قرار گيرد، به نحوىکه هماهنگى بين فرم ساختمانهاى شهرى از هم پاشيده نشود. از جانب ديگر، احداث پلها بايستى در محل و موقعيتى قرار داشته باشند که عبور و مرور از آنها، ساختمانهاى همجوار آن و خاصه ساختمانهاى مسکونى مشرف نباشد.
در رابطه با توسعهٔ شبکهٔ راهها، کاهش حجم ترافيک و دسترسى راحت به عناصر مختلف شهري، با توجه به آنکه شهرهاى ما از نظر اجتماعي، فرهنگي، اقتصادى و اقليمى از انسجام خاصى برخوردار هستند، نمىبايست تمام عوامل شهرى را فداى چنين توسعهاى کرد. مثلاً اگر در يک بافت شهرى مرکب از محلات مسکونى و تجارى و بازار و ساير مجموعههاى شهري، نياز به ايجاد يا تعرض راههائى باشد، اين راهها بايستى حتىالامکان از محلات مسکونى نگذرند و بافت همجوار با بازار و قلب محلات مسکونى را هدف قرار ندهند. اصولاً مراکز خريد و بازار، محيطهاى پر سر و صدائى هستند و در مقابل آن، محيطهاى مسکونى عارى از سر و صداى ناشى از کار و رفت و آمد مىباشند. بنابراين، همانگونه که محيط مسکونى به معناى اخص کلمه، محلى براى سکون و آرامش استراحت است، بايستى يک ارتباط صحيح و منطقى بين چنين مجموعههائى برقرار باشد.
در مسائل شهري، تکنيک بايستى در ارتباط ويژهٔ خود با مسائل اجتماعى قرار گيرد. در بهوجود آوردن فرم مجموعههاى شهرى و زيباسازى محيط، روابط بين مردم و سليقههاى آنها نسبت به شهرى که در آن زندگى مىکنند، از اهميت ويژهآى برخوردار است. نوع مسکن بايستى بنابر خواستهٔ جمعيت که مىخواهند در آن زندگى کنند، بنيان گيرد؛ و روابط مجموعههاى مسکونى با ساير مجموعهها از اولويت برخوردار باشد. سيماى شهرى و فرمگيرى ساختمانها کاملاً در روحيات مردم و حتى در بالا و پائين بردن سطح ناراحتىهاى عصبى و روانى ساکنين شهر مؤثر است. تنگى اطاقها، کمنور بودن آنها، در ارتفاع ساختهشدن ابنيه مسکوني، وجود سر و صداى ناشى از همجوارى واحدهاى مسکونى با يکديگر (مثل آپارتمانهاى چندواحدى و چندين طبقه)، بر روحيات ساکنين شهر تأثير مىگذارند. از طرف ديگر، اندازهٔ جمعيت شهر و امکان بروز اختلافات بين ساکنين آن از نظر مشکلاتى که در اين راه بهوجود مىآيد، (مانند تصادفات رانندگي) بايستى در برنامهريزىها به منظور جايگزينى صحيح تراکمهاى شهري، مورد نظر قرار داشته باشند.
بهطور کلي، وجود فضاهاى باز کافي، ديدن افق شهر و طبيعت بيرون از شهرها، سهم ارزندهاى در کاهش خستگىهاى ناشى از کار و فعاليت دارد. بنابراين، بايستى از ايجاد ساختمانهاى بههم فشرده و بدون فضاى باز يا نور کافى و تنگ و تاريک، خوددارى کرد. مسلم است که وجود يک ساختمان يک طبقه با حياط، حوض و آبنما، باغچه و گل و گياه، از نظر محيط بازى و پرورش جسمى کودکان و سکونت و آرامش ساکنين، از چنان تأثيرى با تعداد خانوارهائى که در طبقات مختلف ساختمانها زندگى مىکنند، نمىتواند واجد آن باشد. بنابراين نظر بسيارى از متخصصين علوم اجتماعى و جامعهشناسى شهرى که در اين زمينهها داراى تجربه هستند، آپارتماننشينى هرچند که باعث نزديکى فاصلهٔ مکانى بين خانوارهاى شهرى مىشود، در صورتىکه آپارتمانها به نحو و اسلوب صحيحى ايجاد نگردند، از نظر روابط بين خانواردها و بروز اختلافات احتمالى ناشى از سکونت در يک مجموعهٔ آپارتماني، ممکن است آنها را از نظر عاطفى از يکديگر دور نمايد و باعث ايجاد روابط غيرصميمى بين ساکنين آپارتمانها گردد.
از ديدگاه ديگر، در ارائه و تدوين هر برنامهريزى شهري، لزوم مطالعات جمعيت و عوامل دموگرافيکى شهر، داراى اهميت است. در اين مورد، مطالعه در توزيع سنى و جنسى و ساخت و ترکيب جمعيت، مهاجرتها، رشد متوسط ساليانهٔ جمعيت، تولد، مرگ و مير و خصوصيات خانوارها و نوع اشتغال و درآمد آنها نحوهٔ تصرف واحدهاى مسکونى توسط خانوارها، وضع سواد جمعيت آينده دخالت دارند. در بررسىهاى اجتماعى و جامعهشناسى شهر، وضع سواد و تحصيل جمعيت محصل و غيرمحصل، علت سکونت خانوار در محلات مختلف شهر، رضايت مردم از زندگى در محلهٔ مسکونى خويش، نواقص و کمبودهاى محلات از نظر خانوارهاى آن، تأسيست مورد نياز خانوار در محلات، تمايل جمعيت شهر نسبت به سکونت در نقاط مختلف نوع خواستهها و علايق مردم بر مبناى سنت و فرهنگ و مذهب، انتظارات آنها از ساختمانهاى مسکونى و غيرمسکونى شهر، روابط مردم محله با يکديگر و ساير محلات، چگونگى گذران اوقات فراغت اعضاءِ خانوار، نوع ساختمانهائى که خانوار مايل به سکونت در آن است و بسيارى ديگر از عوامل اجتماعى که بر موفقيت طرحريزىها و برنامهريزىهاى شهرى در رابطه با جمعيت شهر تأثير دارند، بايستى مورد مطالعه قرار گيرند.
آگاهى و اطلاع از ساختمان و طرز کار اقتصاد يک شهر، براى برنامهريزىها در هر سطح اعم از شهري، منطقهاى و کشورى و تجزيه و تحليل استفاده از زمين ضرورت دارد. ساخت يک مرکز شهرى با کميت و کيفيت قدرت توليد، فعاليتهاى توليدي، درآمد و يا بهطور کلى تحرک اقتصادى آن مرکز، تعيين مىگردد.
مطالعه در مبانى اقتصادى اين فعاليتها، و در اينکه چگونه يک شهر توسعه پيداکرده و درحال حاضر در چه شرايطى است و در آينده چگونه خواهد بود، راهنمائى مؤثر مىباشد. بهعبارت ديگر، اغلب شهرهاى بزرگ بهسبب آنکه مراکزى براى توليد و توزيع کالا و فعاليتهاى اقتصادى بودهاند، رشد و توسعه يافتهاند.
بهطور کلي، فعاليتهاى اقتصادى موجد اشتغال بوده و به مقدار زيادى موجب جذب جمعيت به اينگونه مراکز مىشوند. بنابراين، مىتوان گفت که اقتصاد يک شهر، عامل مؤثرى براى توسعهٔ اراضى مىباشد. مطالعه در اقتصاد شهري، استفادههاى عملى بسيار اساسى و مهمى را در زمينهٔ تجزيهٔ تحليل و بررسى برنامهريزى و طرح استفاده از زمين در شهر خواهد داشت. با آگاهى از روند رشد، تعادل، افزايش و يا کاهش در فعاليتهاى اقتصادي، طراحان شهر بهتر خواهند توانست معيارهائى بيابند، که راهنماى آنان در تعيين مقدار و وضع زمينهاى مورد نياز باشد، که در مورد عامل اساسى در تهيهٔ طرحهاى توسعهٔ شهرها است.
منظور از اقتصاد شهرى تجزيه و تحليل سيستم توليدي، توزيعى و مصرفى است که تمام فعاليتهاى توليدى و آنقسمت از حومهٔ آن را که به مقدار نسبتاً زيادى از امکانات تسهيلات آن شهر استفاده مىکنند دربر مىگيرد.
براى بررسى اقتصاد شهر، هدفهاى زير در برنامهريزى شهرى موردنظر است:
۱. ساخت اقتصادى شهر، و منطقهاى که شهر در آن واقع شده است.
۲. جمعيت و خصوصيات اقتصادى آن.
۳. رابطهٔ ساخت اقتصادى شهر و منطقه با بخشهاى مختلف کشاورزي، صنعت، خدمات، بازرگانى و مانند آنها.
۴. بررسى اقتصادى خردهفروشىها و عمدهفروشىهاى شهر و موقعيت آنها نسبت به مناطق مسکونى و کل شهر.
۵. بررسى عوامل اقتصادى ديگرى که بر اقتصاد شهر تأثير گذارند (مانند توريسم استخراج معدن و نظير اينها).
۶. بودجه عمرانى شهر و شهرداري.
۷. موقعيت مکانى و استقرار فعاليتهاى اقتصادى از نظر مکانيابى آنها در وضع موجود و آينده.
۸. بررسى اشتغال و انواع فعاليتهاى شغلى شهر.
۹. بررسى زمين و ساختمان و قيمت آن و مالکيت اراضى و قيمت اماکن تجاري. c
۱۰. بررسى سرمايهگذارىها در بخشهاى اقتصادى شهر.
۱۱.بررسى امکانات اقتصادى بالقوهاى که مىتوانند در برنامهريزىها بهصورت بالفعل درآيند.
۱۲. بررسى اقتصادى راهها و شبکههاى ارتباطى منطقهاي، در ارتباط با شهر مورد مطالعه.
۱۳. بررس مسکن در رابطه با هزينهها و درآمد خانوارها و نحوهٔ تصرف واحدهاى مسکونى از نظر اجارهاي، شخصي، وقفى و مانند آنها.
بديهى است که مطالعات اقتصادى در هر برنامهريزى شهري، به منظور تدوين برنامههاى نوسازى و بهسازى و مشخصنمودن احتياجات جمعيت و امکاناتى که در اين زمينه وجود دارد، از اهميت ويژهاى برخوردار است.
يکى از شقوق هر برنامهريزى شهرى و هرگونه توسعهٔ شهرى و يا مطالعه در زمينهٔ بهبود وضع شهر، اطلاع از وضع اقتصادى شهر است. اين مورد از يک ساختمان کوچک مسکونى و يا تجارى و يا يک واحد کوچک صنعتى شروعشده و به سطح شهر و حتى شناخت حوزههاى نفوذى اقتصادى شهر و منطقه مىانجامد.
ممکن است که در طراحى شهر و برنامهريزى به منظور تعيين جهات گسترش آينده، نحوهٔ استفاده از امکانات شهر و تحولاتى که صورت مىپذيرد، بر روى نقشه و در زمينههاى تئوريک، قابليت اجرائى داشته باشد. ولى در صورتىکه اين طراحىها با چگونگى برنامهريزى شهر و عوامل اقتصادي، امکانات و بودجههاى شهر يا درآمد خانوارها و امثال آنها مغاير باشد، موفقيت طرح را با مشکلات اساسى مواجه مىسازد.
در هر برنامهريزي، هدف آن است که حداکثر استفاده از امکانات و قابليتهاى اجرائى برنامهها با حداقل مخارج و حداکثر استفاده توأم باشد. بنابراين، نسبت به خصوصيات هر شهر، بايستى صرفهجوئىهاى لازم براى اجراءِ برنامهها در مدنظر قرار گيرد. مکانيابى تأسيسات شهر به نحوىکه در حداقل زمان و بهترين صورت عمل نمايند و بهراحتى در دسترس قرار گيرند، گسترش شهر از نظر نحوهٔ سرويسرسانى به عناصر مختلف شهرى مثل سرويسهاى آب، برق، تلفن، فاضلاب و توسعهٔ راهها از آن جمله هستند.
از طرف ديگر، نحوهٔ ايجاد ساختمانهاى شهرى از نظر جنس، فرم و ترکيب در رابطه با استفاده از تأسيساتى مثل شوفاژ، کولر و آسانسور مورد اهميت قرار دارد. در طراحى يک ساختمان، ممکن است چنين عواملى در بادى امر بهصورت ظاهرى جلوه نمايد، و يا مورد توجه واقع نشود. ولى در بلندمدت اينگونه عوامل، هزينههاى سنگينى را چه از نظر تأمين انرژى و چه از نظر مخارج براى استفادهکنندگان دربر خواهد داشت. اين مورد تنها در جهت صرفهجوئى در احداث ساختمان قرار ندارد، بلکه نحوهٔ گستردگى ساختمان و طبقات و موقعيت آن نسبت به تأسيسات شهرى از نظر پراکندگى آنها در سطح شهر و نحوۀ دسترسى به آنها مورد توجه قرار دارد. مسلماً در صورتىکه استفاده از اراضى بهنحو صحيحى صورت پذيرد و توسعهٔ شبکهٔ راهها چه از نظر طول و عرض و چه در رابطه با کارآئى و موقعيت آنها نسبت به عناصر مختلف شهرى مورد مطالعه واقع شود، ضمن آنکه مشکلات ناشى از دسترسى و ترافيک شهرى را از نظر صرفهجوئى در وقت دربر ندارد، در کاهش آلودگىهاى هوا و تقليل سوخت و توقف اتومبيلها در راهبندانها و چهار راهها و نقاط پرحجم ترافيک، سهم ارزندهاى خواهد داشت. با توجه به آنکه افزايش آلودگى هوا، بر پوسيدگى و کثيفبودن ساختمانها و زيبائى و نظافت شهرى و کثيفبودن البسه و وسايل و هزينههائى که براى نظافت و شستشوى اشياء و البسه مصرف مىشود دخالت دارد. همانطور که مشهود است، استقرار نامتناسب فعاليتهاى شهري، موقعيت آنها نسبت به نقاط مختلف شهر، حجم و موقعيت ساختمانها و ميزان فعاليتى که در آنها صورت مىگيرد، بر سيستم شهر و عوامل و عناصر شهرى و سرويسرسانى به ساختمانها اثر مىگذارد. هر ساختمان که در يک قسمت از شهر بهوجود مىآيد، بهنوبهٔ خود جمعيتى را بهسوى خود مىکشد و بر شبکهٔ راهها و ساختمانهاى اطراف خود تأثير داشته و احتياج به تأمين برق، آب، تلفن، شبکهٔ فاضلاب و امثال آن دارد. همانطور که از نظر سيماى شهري، طبقات، فرم و تيپ ساختمان بايستى در هماهنگى کامل با محيط اطراف خود باشد، عوامل اقتصادى و برنامهريزىهائى که به منظور تأسيسات مختلف شهرى انجام مىگيرد نيز، بايستى شهر را قادر سازد که به تأمين اين احتياجات بپردازد.
بين عوامل طبيعي، آب و هوا نقش بسيار مهمى را در فعاليتهاى انسانى دارد. مساعدت يا عدم مساعدت آب و هوا بيش از ساير عوامل طبيعى در زمينهٔ گسترش اماکن شهرى و روستائى مؤثر مىباشد. نمايشگر عدم مساعدت عوامل آب و هوائى است؛ و فشردگى اجتماعات انسانى در نواحى ويژهٔ جغرافيائي، حاکى از اعتدال و مساعدت آن است.
انواع آب و هوا و تغييرات ساليانه يا فصلى آن، انسانها را در جهت ساختن و بهوجود آوردن انواع فضاى زيستى خود، به ايجاد نقاط مسکونى در رابطه با نوع آب و هواى محيطى که در آن زندگى مىکنند، ملزم ساخته است. طول و عرض در و پنجرهها، ضخامت ديوارها، شکل و فرم ساختمان، نوع سقف، جنس مصالح، ارتفاع ساختمان و همه و همه، هماهنگ با شرايط محيط طبيعى و خاصه عوامل آب و هوائى مىباشد.
نقش درجهٔ حرارت در پاىگيرى و توسعهٔ شهرها و نقاط مسکوني، تأثير بهسزائى دارد. درجهٔ حرارت بالا، نوع خاصى از شهرها و روستاها و اماکن مسکونى را ايجاب مىکند. پراکندگى و گستردگى بودن اماکن مسکونى و حتى ميزان مساحت چنين واحدهائى به تأسى از نوع درجهٔ حرارت است. وجود بادگيرها يا ايوانها، پنجرههاى مقابل هم، جنس مصالح، که عناصر مختلف واحدهاى مسکونى را به يکديگر مربوط مىسازد، بهدليل احتياج به تبادلات حرارتى بين اجزاءِ مختلف ساختمان مىباشد. در مقابل، مساکنى که به ذخيرهٔ حرارت بيشترى در طول سال احتياج دارند، نوعى ديگر از بنا، پوشش ساختمانى و تراکم را ايجاب مىکنند.
ريزشهاى جوى در فصول مختلف سال، تأثيرات متفاوتى را در پراکندگى جماعات انسانى و تأمين منابع معيشت آنها اعمال مىکند. در ناحيههائى که داراى تابستان کمباران و خشک است، گروههاى انسانى بهگرد منابع آب دايمى مانند چشمهها، رودخانهها يا چاهها حلقه مىزنند؛ و در نواحى ديگر که بارندگى در سراسر سال وجود دارد، چنين تراکمى در سطحى وسيعتر و در پراکندگى بيشترى بهچشم مىخورد. نوع مسکن در اقليمهاى مرطوب با خشک تفاوت اساسى دارد. ميزان بارندگى با نوع سقف و جنس آنها در ساختمان و طول و عرض کوچهها و شيب طبيعى محلات شهرى و حتى فرمگيرى ساختمانها، رابطهٔ مستقيمى دارد. از ديدگاه ديگر، ميزان درجهٔ حرارت و ريزشهاى جوي، با کيفيت آسفالت و پوشش سطح خيابانها و کوچهها در رابطه است، و بايستى ميزان نفوذ آب در خاک از نظر دفع آبهاى سطحى و نوع پوشش سطح معابر در رابطه با درجهٔ حرارت، مورد مطالعه قرار گيرند.
بالا يا پائين بودن درصد رطوبت نيز، از جمله عوامل مؤثر مىباشد. ميزان رطوبت در رابطه با جنس مصالح ساختمان و فشردگى يا گستردهبودن آن، قابل تأمل است. با توجه به عملکرد باد و ميزان رطوبت در افزايش يا کاهش درجه حرارت، يادآورى اين نکته لازم است که ممکن است يک روز گرم با آسمان صاف و بدون رطوبت روز راحتى براى انسان باشد. در حالىکه همين روز گرم اگر با رطوبت بالائى توأم باشد، ناراحتى انسان را فراهم مىکند.
از نظر موقعيت تأسيسات شهري، باد نقش بهسزائى دارد. موقعيت صنايع آلودهکنندهٔ هوا و گورستانها، نمىبايستى در رابطه با جهت وزش باد اصلى بهسوى شهرها باشند. همچنين، اثر باد در پراکنده نمودن بيمارىها، تغيير و تعديل درجهٔ حرارت و شرايط آب و هوائى و استقرار مسکن در نقاط مناسب يا نامناسب، تأثير شگرفى دارد. باد عامل مهم انتقال رطوبت، بخار آب و تراکم آن است. بهعلاوه، باد در توليد ابر و باران عامل بسيار مهمى است و در فرسايش خاک و حرکت شنهاى روان مؤثر است. در شهرهاى امروزي، وزش باد در ساعات مختلف شبانهروز همانقدر اهميت دارد که بهداشت و سلامت مردم. زيرا در شهرهائى که آلودگى هوا بهوسيلهٔ اتومبيل و کارخانجات صورت مىگيرد و محيط شهر را آلوده مىکند، باد مىتواند نقش بسيار مؤثرى را در زدودن اين آلودگى داشته باشد. بنابراين، باد بهعنوان موجد تعادل بين رطوبت، برودت و گرما، از جمله عواملى است که در برنامهريزىهاى شهرى و منطقهاى مىبايست مورد توجه خاص واقع شود. در ساختمانهاى مسکونى نيز، بهدليل ايجاد تبادلات حرارتي، و نحوه استقرار ساختمانها نقش باد، کمک ارزندهاى را مىنمايد.
تابش آفتاب در بافت شهرها و روستاها، در اماکن کشاورزى و مانند آنها عامل مهّمى بهحساب مىآيد. تابش آفتاب، در ايجاد مسکن شهرى و روستائى و طرح آنها دخيل مىباشد. ارتفاع ساختمانها، تعداد پنجرهها، طول و عرض آنها، فاصلهٔ ساختمانها با يکديگر، ميزان استفاده از نور طبيعى در ساختمانها، ضخامت ديوارها، جهت ساختمانها، نوع مصالح ساختمانى و عوامل ديگر، بستگى بهميزان تابشى روزانه و ساليانه آفتاب و زاويهٔ تابش آن دارد. ارتفاع مکان، طبقات مختلف، هوا، تابش خورشيد و اشعهٔ حرارتى آن، در فشار هوا مؤثر مىباشند. همچنين، در اثر حرارت متراکم، هوا تغيير مىيابد، هواى محيط منبسط مىشود و فشار هوا کاهش پيدا مىکند. فشار هوا در رطوبت نسبى مؤثر است. در نقاطى که فشار هوا کم است، تابش آفتاب و حرارت بيشتر خواهد بود و ميزان رطوبت نيز بالّنسبه کم خواهد شد. فشار هوا، همانطور که بر روى جسم انسان مؤثر مىباشد، بر شهر و روستا نيز مؤثر است.