بهطور کلي، از زمانى که بشر براى شناسائى محيط اطراف و تسهيل در امر زندگى و رفع مشکلات و نيازهاى خود به تکاپو پرداخت، در حقيقت، دست به يک نوع برنامهريزى زد. بهعنوان مثال، محفوظ بودن انسان از عوامل نامساعد طبيعى و پيدا نمودن محلى براى اسکان و پوششى براى خود، تهيهٔ غذا و نيازهاى مانند آن، مىتواند از اولين برنامهريزىهاى بشر از زمانهاى دور باشد که تا به امروز در زمينهٔ تکامل آن گام برداشته شده است. استفاده از آب رودخانهها براى کشاورزي، ايجاد قراء، آبادىها و شهرها در اماکن امن و در اطراف نقاط که بتوان به مدد آنها بر مشکلات و احتياجات روزمره انسانى فائق آمد، همگى در قالب يک برنامهريزى بوده که در زمينه آنها بشر به يک نوع انتخاب دست زده است. او در بين عوامل خوب و بد، کوشش در گزينش بهترينها و فائق آمدن بر موانع داشته و در جهت رفاه و آسايش هرچه بيشتر خود اقدام نموده است. مسلماً در اين برنامهريزي، گذشته از جنبههاى انتخاب و کوشش، مسئلهٔ ديگرى نيز مطرح بوده که تمام اين انتخابها و کوششها در جهت ذيل به آن صورت گرفته که آن هدف مىباشد. در حال حاضر نيز، با توجه به وجود جمعيت رو به افزايش امروزي، استفاده از منابع طبيعى و بهکارگيرى امکانات اقتصادي، فيزيکى و اجتماعى بهمنظور رفاه و رتقاء سطح زندگى بشري، نياز به برنامهريزى از جمله ضرورتهائى است که مىتوان بهوسيلهٔ آن در دستيابى به هدفها به موقعيتهاى مطلوبى نائل آمد.
در صورتىکه بخواهيم تعريفى کلى از برنامهريزى داشته باشيم، مىبايستى برنامهريزى را عبارت از کوششى در جهت انتخاب بهترين برنامهها در جهت رسيدن به هدفهاى مشخص بدانيم که ممکن است اين کوششها و برنامهها، تا مرحلهٔ نهائى هدف نيز پيش نرود، بلکه گامهائى در جهت رسيدن به آن باشد.
- برنامهريزى از نظر مدت اجراء:
از مهمترين انواع برنامهريزي، يکى برنامهريزى مقيد و ديگرى برنامهريزى انعطافپذير است. در آغاز رواج برنامهريزي، که عمر آن را به شکل کنونى نبايد بيش از ۷۰ سال دانست، تصور مىشد که مىتوان برنامهاى معين را براى مدتى معلوم طرح کرد و تا پايان دورهٔ برنامه، به تمام نکات آن مقيد بود. اما تجارب متعدد نشان داد که چه در عرصهٔ برنامهريزىهاى اقتصادى و اجتماعى و چه در برنامهريزىهاى کالبدي، به حکم پويائى روابط حاکم بر جوامع، مقيد بودن به برنامهاى ثابت مشکلاتى را به همراه خواهد داشت که شايد از بىبرنامگى نيز بدتر باشد. لذا، برنامهريزى را مىتوان از نظر مدت اجراء، بهخاطر بررسى اقدامات انجام شده و جبران اشتباهات يا نواقص، به چند دورهٔ مشخص تقسيم نمود:
۱. برنامهريزى بلندمدت: که دورهٔ اجراء آن بين ۱۰ تا ۲۰ سال است و گاهى به ۲۵ سال نيز مىرسد؛ و علت نياز به آن معمولاً ايجاد يک چارچوب کلى و آيندهنگرانه در زمينهٔ مورد توجه برنامه است، که براساس اين چارچوب بتوان نيازها و امکانات آينده را مشاهده کرد و تقسيمات، هماهنگى و توازن آنها را بر پايهاى گذارد که هدفهاى بلندمدت ايجاد مىکند.
۲. برنامهريزى ميانمدت: که معمولاً مدت اجراء برنامهٔ آن بين ۳ تا ۷ سال مىباشد و گاه مىتواند به ده سال نيز برسد، و آن اجراء برنامههائى است که در قالب همان برنامهريزى بلندمدت و با هدفهاى کلى آن، به مرحلهٔ اجراء در مىآيد. در برنامهٔ ميانمدت، رئوس برنامه مشروحتر از برنامههاى بلندمدت است و اگر در برنامههاى بلندمدت هدفهاى کلى مورد بحث قرار مىگيرد، در برنامههاى ميانمدت به ترتيبى است که ببينيم راههاى رسيدن به اين هدفها کدام است.
۳. نوع سوم، برنامههاى کوتاهمدت است که معمولاً مدت اجراء آنها بين ۱ الى ۲ سال است. اين نوع برنامهها با توجه به برنامههاى ميانمدت معين مىشوند. معمولاً، هر اندازه مدت اجراء برنامه کوتاهتر باشد، اجراء آن برنامهها در رابطهٔ با واقعيات، قابليت اجرائى بيشتر و بهترى دارند. از جهت ديگر، هر يک از برنامههاى کوتاه، ميان و بلندمدت، در قالب يکديگر انجام مىگيرد.
در يک برنامهٔ درونگرانه، هدف ارتقاء سطح زندگى مردم و تأمين نيازهاى جمعيت يک کشور در بلندمدت است. در قالب اين برنامهها، مىتوان در برنامههاى ۵ تا ۷ ساله (ميانمدت)، به برنامهريزى منطقهاى و اجراء برنامههاى عمرانى در سطح مناطق مختلف کشور و در رابطه با امکانات آن منطقه پرداخت؛ يا برنامهها را در هر يک از سطوح براساس هدفهاى خاصى (مانند ارتقاء سطح آموزش، بهداشت و مانند آن) گذارد؛ و در قالب آنها، در طى اجراء برنامههاى ۱ الى ۲ ساله (کوتاهمدت)، به اجراء جزئيات و مراحل کوتاهترى پرداخت. بهعنوان مثال، در قالب برنامهٔ ميانمدت، به توسعهٔ بهداشت و درمان؛ در طى يک برنامهٔ کوتاهمدت، به ايجاد بيمارستانها يا مراکز درمانى اقدام نمود و يا در سطح منطقه يا شهر، با برنامههاى اجرائى ميانمدت، فرضاً به توسعهٔ فضاهاى سبز يا ايجاد مراکز آموزشى همت گمارد.
- برنامه ریزی از دیدگاه مسائل اجتماعی و اقتصادی:
برنامهريزى را از ديدگاه مسائل اجتماعى و اقتصادي، بهمنظور ارتقاء سطوح مختلف زندگى جامعه، مىتوان به چند نوع تقسيم نمود:
- برنامهريزى کلى (Macro Planning، کلان):
اين برنامهريزى بيشتر بهمنظور رسيدن به هدفهاى کلى و عمومى اقتصادى و اجتماعى انجام مىگيرد. مثلاً، برنامهريزى در زمينهٔ ارتقاء رشد اقتصادى يا صادرات و مبادلات بازرگانى يک کشور را، مىتوان يک برنامهريزى کلى دانست.
- برنامهريزى بخشى (Sectorial Planning):
اين نوع برنامهريزى بيشتر در بخشهاى مختلف توليدى و اجتماعى صورت مىگيرد. مانند: برنامهريزى در بهداشت، ساختمان، کشاورزي، مخابرات و مانند آن.
- برنامهريزى در سطح طرح (Micro Planning، خرد):
اين برنامهريزى در طرحها و پروژههاى داخل بخش صورت مىگيرد. مانند: برنامهريزى توسعهٔ کلينيک در داخل بخش بهداشت، برنامهريزى توسعهٔ مدارس ابتدائى در بخش آموزشي، يا ارتقاء سطح توليد گندم در بخش کشاورزى.