جامعه و بهويژه جامعهٔ روستائى يک سيستم است. زيرا از اجزاءِ مختلف اجتماعي، اقتصادى و فنىاى تشکيل شده است که پيوسته و وابسته هستند، و بين تمامى آن اجزاء چه مادى و چه انساني، يک رابطهٔ منظم و سيستماتيک وجود دارد، و مجموعاً عملکرد آنها، تداوم و تناوب توليد کشاورزى و ادامهٔ زندگى روستائى را موجب مىگردد.
هر سيستم از اجزاءِ کوچکترى که زيرسيستم ناميده مىشود تشکيلشده و هر زيرسيستم نيز بهنوبهٔ خود بهاجزائى خردتر تقسيم مىشود. مثلاً يک جامعهٔ روستائى از دو زيرسيستم کلّى تشکيل مىشود: يکى زيرسيستم اجتماعى و ديگرى اقتصادي. زيرسيستم اقتصادى جامعٔ روستائى بهنوبهٔ خود به اجزاءِ مختلفى چون، توليد، توزيع و مصرف قابل تقسيم است. سيستم توليد نيز به اجزائي، مانند توليد محصولات کشاورزي، دامي، خدماتي، صنايع دستى تقسيم مىشود و....
سيستم اجتماعى جامعهٔ روستائى نيز از اجزائى چون خانواده، سازمانهاى مذهبي، سازمانهاى آموزشي، سازمانهاى سياسى و ادارى و غيره تشکيل يافته است. هر دو جزءِ اصلى سيستم روابط اجتماعى خاصى را که ناشى از نوع و روش کار و توليد آنها است، در درون سازمانهاى اقتصادى و اجتماعى ايجاد مىکنند که در نهايت کارکردهاى سيستم را موجب مىشوند. براى کارکرد درست کل سيستم يعنى جامعهٔ روستائي، هماهنگى کامل بين اجزاءِ مختلف آن اعم از اقتصادى و اجتماعى ضرورى است. يک نماى ساده از ارتباط سيستمى اجزاءِ مختلف سيستم روستائى را در نمودار (ارتباط سيستمى اجزاءِ مختلف سيستم روستائي) مىبينيد.
ارتباط سيستمى اجزاءِ مختلف سيستم روستائي
گروههاى انسانى که بهدور از ساير اجتماعات در يک محدوده و قلمرو جغرافيائى معين بهنام ده خوانده مىشود، تشکيل يک سيستم اجتماعى روستائى مىدهند. اين سيستم از لحاظ اقتصادى و اجتماعى و ادارهٔ امور متکى بهخود بوده است و روى پاى خود مىايستد و داراى استقلال ذاتى است، و از اينرو هرچند بهطور نسبى قدرتمند است، لکن مايحتاج سالانهٔ خود را در درون خود توليد مىکند و محتاج قلمروى خارج از محدودهٔ خود نمىباشد.
سيستمهاى اجتماعى روستائى تقريباً تمام شرايط اتکاءِ به خويش را از لحاظ سياسى و اجتماعى و اقتصادى در خود دارند، بدين مناسبت مىتوان گفت که سيستمهاى اجتماعى مستقر در ده، شخصيت اقتصادى قائم به ذات داشته اين واحد جغرافيائى را بهصورت پديدهاى جهانى درآورده است.
البته نخستين روستاها در يک قلمرو جغرافيائى معين در مستعدترين نقاط از لحاظ منابع طبيعى بهويژه آب و زمين بهوجود آمدهاند، يعنى در مناطقى که بهرهبرداى از آب آسانتر و به زير کشت درآوردن زمينها سهلتر بوده است.
دهات اگرچه شرايط اتکاءِ بهخود را دارد و قائم به ذات است و مستقل و خودکفاء، اما عواملى چند استقلال آن را به خطر انداخته و خودکفائى نسبى آن را محدود و مخدوش مىکند.
سيستمهاى اجتماعى روستائى مستقر در واحدهاى جغرافيائى بهنام ده پيوسته در طول تاريخ در معرض بلاهاى زمينى و آسمانى قرار داشته و بهرهکشى و استثمار نيز سايهٔ شوم خود را بر آن مىگسترده است. دهات غالباً مورد هجوم قبايل چادرنشين داخلى و مهاجمين خارجى قرارگرفته و بىمهرى آسمان نيز موجب تشديد فقر و بحران و برهم خوردن آرامش و آسايش آن مىشده است.
سيستمهاى اجتماعى روستا بهمنظور حفظ استقلال و حراست از بنيان ده و ادامه حيات در مقابل تهاجمات خارجى و بىمهرىهاى طبيعت عکسالعمل مناسب نشان مىداده تا به هر ترتيب که ميسر شود زندگى را بقاء بخشد و حيات را ولو با سختى و مشقّت تحملپذير سازد. سيستمهاى اجتماعى روستائى از رهگذر نبرد دائمى با نارسائىهاى آسمانى و بىمهرىهاى طبيعى و سرکشىهاى نظام اجتماعى و سياسى کشور - بهويژه بهجهت تعديل اجحافات نظام فئودالى - تجارت ذىقيمتى اندوخته است که هم محشون به مشقّت است و هم سرشار از نبوغ و غناى فرهنگي. بررسى و مطالعهٔ تجارب مذکور از جهات مختلف اهميت دارد، چرا که علاوه بر همه چيز راههاى گوناگون مقابله با مشکلات زندگى روستائى را نشان مىدهد و بهعلاوه مبرهن مىسازد که چهرهٔ خانوارهاى روستائى و فضاى حاکم بر سيستمهاى اجتماعى روستائى شامل دو ويژگى است: يکى فقر و فلاکت و نارسائىهاى موحش، و ديگرى وجود فرهنگى سرشار و غنى و نبوغآميز بهجهت مبارزه و تعديل فقر و فلاکت و تخفيف بلاهاى زمينى و آسمانى و بىاعتنائى به مشقات زندگى در ادامهٔ حيات و استمرار بقاء.
جالب است که در دهاتى که بهجهت قرارگرفتن در قلمرو جغرافيائى خشک و نيمهخشک و کويرى مورد بىمهرى طبيعت قرار گرفتهاند و مشقت زندگى بهغايت مىرسد نبوغ روستائيان، بهمنظور مقابله با مشکلات و مشقات بهطرز شگفتانگيزى بالا مىرود، تا در مناطق خشک و کويرى مشقات زندگى را به مدد نبوغ ذاتى و ابتکارات و تجارب ذىقيمت مرتفعکرده، ادامهٔ حيات را ميسر سازند.
درست و بهجا استفاده کنيم تا بهترين نتيجه بهدست آيد.
برنامهريزى به طورکلى نوعى تفکر دربارهٔ مسائل اجتماعى و اقتصادى است. برنامهريزى روستائى برخلاف برنامهريزىهاى ناحيهاى و شهرى در سالهاى اخير مطرح گرديده، به طورکلى برنامهريزى روستائى بهعنوان يک مکانيسم مناسب جهت تعديل در جابهجائى جمعيت، ايجاد رفاه و ساکنين روستاها و جلوگيرى از انهدام منابع طبيعى اعم از تجديدشونده و تجديدنشدنى مطرح گرديد.
به طورکلى در مورد برنامهريزى روستائى مىتوان چنين بيان نمود که برنامهريزى روستائى مراحل تشخيص و تعيين عوامل پيچيدهٔ طبيعى و انسانى روستا است که آن عوامل بدر ايجاد و يا توسعهٔ عوامل ديگر در آن روستا مؤثر هستند. بهوسيلهٔ برنامهريزى روستائى مىتوان تعيين و پيشبينى نمود که بايد چهميزان تغيير در يک عامل طبيعى و يا انسانى در يک روستا بهوجود آيد تا يک اجتماع روستائى ضمن رسيدن به رفاه اجتماعى و اقتصادى بدون تخريب محيط طبيعى محيط آرام و مساعدى براى زندگى داشته باشد. مىتوان چنين گفت که برنامهريزى روستائى عبارت است از سلسله عملياتى که در آن رسيدن به هرچه بيشتر رفاه ساکنان روستا و حفاظت از سيستم محيط طبيعى روستا تصريح شده است.
بنابراين، در برنامهريزىهاى روستائى دو ديدگاه مشخص مورد عنايت است:
- رفاه ساکنان روستا
- حفظ محيط طبيعى روستا و جلوگيرى از تخريب و آلودگىهاى آن.
در برنامهريزى روستائى بهمسائل و مشکلات روستاها پرداختهشده و مسائلى از قبيل توليد و عرضهٔ محصولات کشاورزى و دسترسى روستاها به سرويسهاى اجتماعى (کلينيک، مسجد، مدرسه، حمام و مسکن) مورد بررسى قرار مىگيرند.
روستاها بهنظر برخى از برنامهريزان مکانهائى هستند که افراد روستائى شرايط خاص زندگى خود را با اين امکانات طبيعى تطبيق دادهاند.
يکى از اصول برنامهريزى بهکارگيرى منابع مىباشد و باتوجه به منابع محدود روستاها بايد سعى شود که از اين منابع محدود طورى استفاده شود که حداکثر بازده حاصل شود.
احتياج به حداکثر استفاده از منابع محدود روستائي، خود يکى از دلايلى است که اهميت مسئله برنامهريزى را در اينگونه جوامع مشخص ساخته و با بهکار گرفتن آن مىتوان لااقل در موارد زير به دستاوردهائى نائل شد:
- دستيابى به حداکثر امکانات بالقوه و بالفعل در مناطق روستائي
- دستيابى به ابزار ارزشيابى عوامل بهکار گرفتهشده در مناطق روستائي
بهعبارت ديگر بدينوسيله مىتوان عوامل تشکيلدهندهٔ سيستم روستائى از نظر اقتصادى - اجتماعى و نحوهٔ شکلگيرى آنان را ارزيابى نمود و تغييرات لازم را در آنها بهوجود آورد.
- عرضهکردن رهنمودهائى جهت دستگاههاى اجرائى که در ارتباط با توسعهٔ مناطق روستائى مشغول هستند.
- ايجاد خط مشى نسبتاً ثابت با تعيين اهداف مشخص و جلوگيرى از رکورد و تغييرات ناگهانى توسعه روستاها در اثر تغييرات کادر اجرائي.
- ايجاد هماهنگى بين افراد روستائى و متصديان برنامههاى اجرائى توسعهٔ روستاها
- تعيين خطوط مختلف توسعهٔ روستائى با توجه به امکانات و تفاوتهاى اقتصادى - اجتماعى - فرهنگى و جغرافيائى مناطق گوناگون روستائي.