- الگو براى مردم و جمعيت نقاط ديگر:
چنانچه برنامهريزى به نحو صحيح و منطقى انجام پذيرفته باشد، طرحهاى اجراء شده مىتواند در رابطه با شرايط محيطى براى ساير نقاط الگو باشد.
- توسعهٔ تکنيکهاى جديد برنامهريزى:
اين امر جهت بهکارگيرى تکنولوژى جديد در امر برنامهريزى مسکن، ترافيک، تأسيسات و امکانات اجتماعى و ادارى مورد نظر مىباشد.
- محيط سالمتر:
ترافيک پياده و سواره از يکديگر جدا باشند. در اين مورد بايستى بررسى کاملى در طرح خيابانها که ترافيک سنگين بخش مسکونى را بهمحل کار و مراکز شهرى منتقل مىکند، با فضاهاى تفريحي، پارکها، و مراکز آموزشى بهعمل آيد.
- محيط بهداشتىتر:
با توجه به نقش شهر و محلات مسکونى آن در امر برنامهريزي، ساکنين محلات مسکونى بايستى از يک محيط بهداشتى توأم با هواى پاک و غيرآلوده، آب سالم، امکانات درمانى کافي، فضاهاى غيرآلوده و بدون زباله برخوردار بوده و در مسير وزش بادهائى که از تأسيسات آلودهکنندهٔ هوا و محيط مىگذرند قرار نگيرند.
زمينهاى مورد نظر براى مسکن، بايستى در معرض رطوبت و وجود حشرات و خزندگان نبوده و در نزديکى فاضلاب کارخانجات و تأسيسات شيميائى قرار نگيرند؛ و از نظر آلودگىهاى صدا نيز در اماکن باشند. در مورد ساختمانهاى مسکوني، بايستى تهويه و نورگيرى و استقلال و آرامش و ديد کافى ساکنين مورد توجه باشد. مناطق مسکونى بايستى در سالمترين نقاط شهر احداث شوند. زمين اين مناطق بايستى در عينحال از نظر شبکهٔ تأسيسات زيربنائي، مثل شبکهٔ دفع آب باران و فاضلاب مساعد بوده و سعى شود که سکونتگاهها در مسير شبکههاى برق قشار قوى و ساير شبکههاى مخاطرهانگيز از نظر مسکونى قرار نگيرند.
- بهکارگيرى برنامهريزى در مورد کيفيت عملکردهاى ادارى و تجارى شهر در ارتباط صحيح با اماکن مسکونى.
- اصلاح در قواعد منطقهبندى و نيز قواعد و قوانين مسکن در شهر:
در اين مورد قواعد و ضوابط سنتي، اجتماعى و فرهنگى نيز، بايستى در رابطه با ابعاد و اندازههاى مناطق و محلات شهرى در نظر گرفته شود.
- استمرار برنامهريزى:
توسعهٔ کامل محلات مسکوني، با توجه به اولويتها که بهعنوان رئوس مطالب است، ممکن است سالها طول بکشد و لزوم ادامهٔ بررسىهاى ممتد در ارزشيابى اقدامات، در هر زمان کاملاً لازم و واضع است. موارد فوق، نمونههاى بسيار خوبى از هدفهاى برنامهريزى براى محلات و مجتمعهاى مسکونى نوبنياد است که بيشتر در زمينهاى عارى از سکونت مورد توجه و تأکيد قرار مىگيرد. از طرف ديگر، همانند هر مجتمع جديد که در يک شهر بزرگ (بر اساس برنامهريزي) بهوجود مىآيد، به منظور حسن انجام و اجراءِ چنين برنامههائي، مىبايد نکات زير مورد نظر قرار گيرد:
۱. توجه به فرهنگ و خصوصيات اجتماعى مردم.
۲. جلوگيرى از بهوجود آمدن محلات غيربهداشتى و مخروبه و جلوگيرى از ايجاد ساختمانهاى مسکونى با تراکم زياد در محلات.
۳. توسعهٔ برنامهٔ کاملتر براى مواجهه با نيازهاى مسکن براى مردم کمدرآمد.
۴. پيشبينى مسکن براى آندسته از مردمى که بهدلايل ناشى از برنامهريزي، ناگزير به تغيير مسکن خود هستند. با توجه به امکانات مالى و نيازهاى آنها.
۵. تشويق و توسعهٔ روابط محلهاى و استفاده از نهادهاى اجتماعى در ايجاد تأسيسات مربوط به مراکز مسکوني.
۶. امکان ادامهٔ توسعهٔ شهرى در جهت جايگزينى بافتهاى نوبنياد با يک برنامهٔ متعادل.
۷. ترويج و توسعه در انتخاب سطح بالاترى از استاندارد مسکن شامل: تشويق به طراحى شهرى بهتر، زيبائى محيط و بهکارگيرى فضاهاى باز.
۸. بررسى کليهٔ امورى که بر امر توسعهٔ اماکن مسکونى تأثيرگذار است. مثل: بخشها و منطقههاى مختلف شهر، ساختمانها و بافتهاى گوناگون آن.
برنامههاى فوق، آنچنان وسيع و گسترده هستند که حتى عناوين و هدفهاى بالا دربرگيرندهٔ جامع نکاتى که در برنامهريزى مجتمعهاى زيستى معمولاً بايستى در نظر گرفته شوند، نمىشود. مسائل زمينشناسي، نوع خاک (در رابطه با فاضلابها و ايستادگى ساختمانها) زلزلهخيزى منطقه، منابع آب زيرزمينى و عمق آنها، مسيلها و نقاط پست و سيلگير، امکان وزش بادها و گردبادهاى سهمگين، محفوظ نگهداشتن مناطق داراى معادن طبيعى از برنامههاى گسترش و يا نوسازى شهري؛ و بسيارى موارد ديگر که بايستى در محاسبات برنامهريزى مسکن درنظر گرفته شوند.
در کليهٔ موارد بالا بايد تعادلى بين سهولت اجراءِ طرحهاى مسکن، هزينهٔ تعميرات و حفظ منابع طبيعى و ساير موارد برنامهريزى وجود داشته باشد.
هدفهاى کلى برنامهريزى براى توسعهٔ بافتهاى مسکوني، به شرح زير است:
- انتخاب زمين براى مسکن با توجه به مسائل زمينشناسى (شيب زمين، ايستائى زمين،...) و آسانى و سهولت کلى انجام برنامهٔ توسعهٔ مسکن.
- ايجاد محيطهاى مسکونى در مجاورت و همسايگى يکديگر به منظور تسهيل بيشتر در احداث تأسيسات جمعى و عمومى و بسط روابط اجتماعي.
- در نظر گرفتن کيفيت خيابانهاى بخش مسکونى و ارتباط محيطهاى مسکونى با مراکز کار، به نحوىکه شبکهٔ معابر، ترافيک را به قلب محلات مسکونى هدايت نکند.
- پيشبينى کليهٔ نيازها با ايجاد تنوع در تيپها و اندازهٔ واحدها با توجه بهقدرت خريد و يا اجارهٔ گروههاى مختلف مردم.
- حفظ زيبائىهاى طبيعى در مناطق مسکونى.
- درنظر داشتن سنن و مسائل اخلاقى مردم و رعايت اصول هنرى در ساختمانها از ديدگاه اجتماعى و زيباسازى شهر.
- حفظ بناهاى تاريخى و سنّتى.
- ايجاد قواعد کلى در مجموعههاى ساختمانى و در محيطهاى مسکونى از ديدگاه ناحيهبندى مناطق مختلف. از نظر موقعيت مکانى نيز، مىبايستى زمينهاى موردنظر براى ايجاد مسکن به اندازهٔ کافى براى ايجاد امکانان محلهاى وسعت داشته و شکل مناسب آن را نيز دارا باشند.
استانداردهاى مسکونى که نسبت به انواع تراکمهاى پيشنهادى متفاوت مىباشد، بايستى قابل انعطاف بوده و نسبت به شرايط مختلف محلى قابليت تطبيق داشته باشند. اين نيز، بستگى به اولويتهائى دارد که در برنامهريزى مسکن (از نظر طبقات ساختمان، سيماى شهرى و تراکم جمعيت) در نظر گرفته مىشود. طبقات ساختمانهاى مسکونى و ضوابط و درصد سطوح زيربناها نيز، از چند ديدگاه قابل بررسى مىباشند:
۱. يکى آنکه ارتفاع و تعداد طبقات ساختمانها در رابطه با سيماى شهرى و زيباسازى شهر و استفاده از ديد و مناظر عمومى شهر درنظر گرفته شده باشند.
۲. ديگر آنکه دررابطه با پيشنهاد تراکمهاى مسکونى باشند و نکات مثبت و منفى اين قبيل مساکن بررسى شوند.
۳. مسئلهٔ طبقات ساختمانها و زندگى در آنها از نظر اجتماعى و در رابطه با سنتهاى محلى و خصوصيات ديگر اجتماعى و فرهنگى مورد مطالعه قرار گيرند.
۴. تعداد طبقات ساختمانها و ويژگىهاى ساختمانى در ارتباط با خصوصيات طبيعى و اقليمى باشند.
۵. با توجه به طبقات ساختمانها و مشرفبودن ساختمانها به نواحى مجاور به مسئلهٔ پوشيدگى زندگى و آرامش و آسايش خانوادهها، دقت کافى مبذول گردد.
از نظر استفاده از انرژى چه در زمينهٔ استفاده از برق، نيروهاى حرارتى و برودتى بهمنظور گرم يا سرد نمودن محيط زندگى و يا استفاده از روشنائى مصنوعى و آسانسور و چه در زمينهٔ آبرساني، گازرسانى و شبکههاى تلفن و فاضلاب، پيشبينى لازم در رابطه با تعداد طبقات و اندازه تراکمهاى ساختمانى صورت پذيرفته باشد.
۶. امکان توسعهٔ تأسيسات مورد احتياج نواحى مسکونى همگام با شبکهٔ راههاى ارتباطى منظور نظر قرار گيرند.
اين نکته قابل ذکر است که ساختمانهاى چندطبقه نسبت به شبکهٔ معابر و طرق ارتباطى در هنگام رفت و برگشت ساکنين از محيطى مسکونى به محيط کار و تحصيل و مانند آنها و يا بالعکس، مشکلاتى را دربر دارد که خود گهگاه بر بسيارى از شبکهٔ معابر شهرى تأثيرگذار مىباشد.
غالباً يکى از مهمترين عوامل مسکن يعنى انتخاب زمين، اتفاقى و يا برحسب تصادف صورت مىگيرد. در اکثر مواقع اين انتخاب از باقيماندهٔ زمينهائى است که براى مصارف ديگر شهرى درنظرگرفته شده است. ولى بههر ترتيب بايستى سعى شود که انتخاب زمين مسکوني، بدون لطمهزدن به کيفيت سايرانواع استفادهٔ از زمين يا بالعکس باشد.
خانه اساس تشکيلدهنده و بهوجود آورندهٔ محلات است؛ اين جمعيت ساکن در هر واحد مسکونى است که بهنسبت تعداد خانوارها و نيازهاى آنان، از نظر انتظاراتى که از يک واحد مسکونى راحت دارند، مجموعهٔ واحدهاى مسکونى و بالنتيجه محلات را تشکيل مىدهند.
يک شهر مىتواند از لحاظ تقسيمبندى اجزاءِ شهرى به نواحى شهري، محلات شهري، محلات کوچک شهرى و کوىها و کوچهها تقسيم گردد. با توجه به آنکه هر کدام از اين تقسيمات نيز مىتواند در قالب يکديگر مطرح شوند و عامل وجودى تشکيلدهندهٔ آنها نيز مرکز اين اجزاءِ شهرى باشد. معمولاً از نظر جمعيتى و ميزان جمعيت نمىتوان تعداد مشخصى را براى اين تقسيمبندىها در نظر گرفت. ولى بهطور اصولي، مىتوان حدود جمعيت را براى اين اجزاءِ شهرى به قرار زير دانست:
- کوچه: حدود ۲۵۰ نفر
- محله کوچک: حدود ۱۲۵۰ نفر (چند کويچه)
- محلهٔ شهرى: حدود ۵۰۰۰ نفر (چند محله کوچک)
- ناحيهٔ شهرى: حدود ۲۰،۰۰۰ نفر (چند محلهٔ شهري)
- شهر: متشکل از چند ناحيه شهري.
تقسيمات جمعيت فوق، نسبت به شهرهاى مختلف و جمعيتهاى مختلف، خاصه از سطح ناحيه به بالا، مىتواند متفاوت باشد؛ و نسبت به جمعيت و خصوصيات محلى فرق کند.
تعداد جمعيت در تقسيمبندىهاى مختلف و با توحه به اهدافى که برنامهريزان شهرى براى شهر درنظر دارند متفاوت است و تعداد فوق فقط بهعنوان نمونه در حدود تقريبى جمعيت ذکر گرديده است. بنابر نظر شهرسازان و برنامهريزان شهري، ابعاد و اندازه محلات و تراکم جمعيت و تعداد ساختمانها در شهر و محلات شهرى متفاوت مىباشد. هر برنامهريز يا طرحريز، حدود جمعيتى و تعداد واحدهاى مسکونى مختلف و متفاوتى را براى اندازهٔ محلات يا ناحيههاى شهرى و اصولاً تعداد جمعيت يک شهر ارائه مىدهد که با يکديگر تفاوت زيادى دارد. اين مورد غالباً براى محلات و نواحى جديدى است که بر پيرامون شهر ساخته مىشوند. ولى محلات قديمى و ساختهشدهٔ شهر، بر مبناى اصولى که مستمراً شکلگرفته و ايجاد گرديدهاند، بايستى مورد مطالعه قرارگيرند.
بههر ترتيب، مقدار و اندازههاى عناصر شهرى و مسکوني، از محلهاى به محلهٔ ديگر و از شهرى به شهر ديگر متفاوت است. حتى در بسيارى موارد ضوابط و موقعيت مکانى آنها نيز، تابع شرايط و قوانين و استانداردهاى مخصوص و مربوط به ناحيهٔ مورد بررسى مىباشد. طرز قرارگرفتن و موقعيت مکانى عناصر شهرى توأم با مقدار کمّى آنها برحسب واحد، از مهمترين اصول برنامهريزى شهرى مىباشد و در حقيقت وسيلهاى جهت ارزيابى کيفيت و عملکرد عناصر متشکلهٔ شهرى است.
از نظر تعداد جمعيت و خانوار در واحدهاى مسکوني، تعداد آنها و مساحت مورد نياز براى محلات نيز، فرق مىکند. عناصر تشکيلدهندهٔ يک محله يا يک ناحيهٔ شهرى با جمعيت آن محله يا ناحيه در رابطه است. ولى بهطور کلي، عناصر مورد احتياج محلات و ناحيهها و ساير تقسيمبندىهاى شهري، بايستى در داخل خود آنها درنظر گرفته شود.
موضوع اصلي، محلات شهرى است که در دل خود، واحدهاى مسکونى را مىپرورانند، چگونگى استقرار تأسيسات مورد نياز مسکونى در سطح محلهها، بايستى بهنحوى باشد که بتواند پاسخگوى نيازهاى اصل جمعيت بوده و جمعيت نيز از نظر موقعيت بهآسانى بتواند به آنها دسترسى پيدا کند. اين موضوع در مورد کودکستانها و اطفال کودکستانرو تا محلکار شاغلين و نيازمندىهاى عمومى ساکنين مطرح مىباشد. موقعيت پارکها، مراکز آموزشي، مرکز خريد و امثال آنها نيز، در رابطه با همين عوامل است.
براى عملکرد صحيح مسکن و واحدهاى مسکونى در هر منطقه از کشور، بايستى واحدهاى مسکونى حتىالامکان با خصوصيات سنتى و خلق و خوى مردم، وضعيت آب و هوائى منطقه، تعداد افرادى که در واحدهاى مسکونى سکنى مىگزينند، جنس ساختمان واحدهاى مسکونى و نيازهاى افراد خانوار از يک مسکن راحت که با خصوصيات اجتماعى و اقتصادى آنها وفق دهد منطبق باشد. علاوه بر اينها، ايجاد واحدهاى مسکونى بايستى با تغييرات روند زندگانى مردم و نيز با امکانات اقتصادى مملکت، چه از نظر ميزان سرمايهگذارى دولت در بخش مسکن و چه از نظر ساير منابع مانند: ميزان زمين، نيروى انساني، مصالح ساختمانى و غيره هماهنگ باشد.
يک واحد مسکونى هنگامى مناسب است که جوابگوى احتياجات ساکنين خود باشد. علاوه بر مواردىکه از نظر اخلاقى و اجتماعي، بهداشتي، آسايش و راحتى و آرامش، اطمينان ساکنين از استحکام بنا و قابل قبولبودن بنا از نظر آنان مطرح است. از ديدگاه برنامهريزي، عوامل زير نيز در رابطه با مسائل شهرى بايستى مورد توجه قرار گيرند:
- تناسب مساحت زمين و ميزان سرانههاى مسکونى با قيمت اراضى و قطعهبندىهاى اراضى مسکونى شهر.
- مناسبت سرانهٔ مسکونى با مقدار زمين عرضهشده در شهر و در نظر داشتن کل جمعيت شهر.
- مناسبت سرانهٔ مسکونى با نحوهٔ تراکم ايدهآل و پاسخگوئى تأسيسات شهرى و محلهاي، همراه با دسترسىهاى مناسب به واحدهاى مسکوني.
- مناسبت استفاده از انرژى و صرفهجوئى در مصرف انرژى در واحدهاى مسکونى مانند: انرژى برق، نفت، گاز، در سرد يا گرمکردن محيطهاى مسکونى و مانند آنها.
- هماهنگى يا مناسبت ساختمان مسکونى با ديگر ساختمانها به نحوىکه بافت و سيماى محله يا شهر را بههم نزند.
- مناسبت طبقات ساختمانها با يکديگر و با خصوصيات طبيعي، اجتماعى و اقتصادى شهر.
علاوه بر موارد فوق، در پيدا نمودن يک سرانهٔ مسکونى مناسب که به ايجاد يک ساختمان مسکونى مىانجامد، بايستى درطرح مساکن، چه در زمينه خود واحدهاى مسکونى و چه در زمينههاى ديگر شهري، آيندهنگرى نموده و مشکلات و مسائل آينده را تا حد امکان پيشبينى کرد.
براى تعيين سرانهٔ مسکونى مناسب با درنظر داشتن عوامل فوق، ابتداء مىتوان حداقل سطح قابل قبول براى انجام فعاليتهاى روزانه را در يک خانه با توجه به ابعاد و اندازههاى خانوار و احتياجات آنها از يک واحد مسکوني، همچنين خصوصيات اقليمى و منطقهاى مطالعه نمود؛ و پس از بررسى مطالعات انجامشده، در رابطه با امکانات موجود (اعم از امکانات مالى خانوار در تأمين مسکن، امکانات و محدوديتهاى شهر در توسعهٔ واحدهاى مسکوني، خصوصيات موجود شهر و مانند آنها) به طراحى پرداخت.
در يک برنامهريزى جامع شهري، جهت پاسخگوئى به نيازها و تدوين برنامهها، لزوم مطالعات زير ضرورت دارد:
۱. تعيين سطوح جهت هر يک از فعاليتهاى شهرى به نحوىکه کليهٔ ساکنين شهر دسترسى آسان به انواع تأسيسات همگانى مورد نظر را داشته باشند.
۲. توزيع تأسيسات عمومي، به نحوىکه کليهٔ تأسيسات در بهترين موقعيت از لحاظ دسترسى ساکنين قرار گيرند؛ و کليهٔ فعاليتهاى عمومى در مکانهائى که از لحاظ اقتصادى و اجتماعى قابل توجيه باشند درنظر گرفته شوند.
۳. تأسيسات همگانى حقالمقدور در نقاطى در نظر گرفته شوند که در مراجعات چندمنظوره به عناصر مختلف شهرى صرفهجوئى گردد و شبکهٔ عبور و مرور در يک زمان جهت چندين منظور ساکنين مورد استفاده قرار گيرد. تا از اين طريق از توليد متعدد سفرهاى شهرى به نقاط پراکنده کاسته شود.
۴. تعيين شعاع عمل هر يک از تسهيلات همگانى و تشريح بافت شهرى منتج از مطالعات فوق. در هر برنامهريزى شهري، قبل از اينکه در مورد چگونگى کاربرد ارضى و مکان يابى عناصر مختلف شهر تصميمى اتخاذ شود، مىبايستى نظام فعاليتهاى مختلف شهر شناخته شود. اين شناسائى دو رشته مطالعات را ايجاب مىکند:
اول، شناخت چگونگى فعل و انفعالات شهر در وضع موجود. بدين معنى که وضع اجتماعى و اقتصادى و عوامل فيزيکى شهر مىبايستى مورد مطالعه و بررسى دقيق قرار گيرد، و معيارهاى گذشته الگوى استفاده از تأسيسات عمومى تجزيه و تحليل گردد.
دوم، استفاده از اين نتايج جهت توزيع عناصر عمومى شهر و پيشبينى سطوح لازم براى هر يک از فعاليتها در محدودهٔ زمانى مورد مطالعه.
تنوع و استقرار تأسيسات عمومى در شهر، بايستى بر اساس يک سيستم سلسله مراتبى صورت پذيرد. به نحوىکه هر يک از اجزاء، اين سيستم، از کوچکترين واحد شهرى (محله کوچک) تا بزرگترين آن (شهر يا ناحيه شهري)، طورى عناصر شهرى را دربر گيرند که هر واحد بهتنهائى خدمات و فعاليتهاى شهرى مستقلى را برحسب عملکرد خود شامل گردد.
بهطور کلي، اصولى که در توزيع عناصر شهرى و تسهيلات همگانى مىبايستى در سطح شهر رعايت شوند عبارت است از:
۱. شناخت فعاليتهاى ساکنين شهر و بررسى ويژگىهاى مکانى هر يک از عناصر شهرى در رابطه با عملکرد روزانهٔ ساکنين.
۲. پديدآوردن تنوع، توازن و هماهنگى کاربرد اراضي، به نحوىکه با ايجاد کليهٔ امکانات و عملکردهاى شهري، زندگى جمعيت شهر به نحو مطلوبى در کنار يکديگر ممکن گردد.
۳. استقرار فعاليتهاى مرتبط در کنار يکديگر و فعاليتهاى ناموزون دور از هم و متمرکز ساختن فعاليتهاى عمده در مرکز شهر، به نحوىکه از آمد و رفت مکرر و طولانى از يک سمت شهر به سمت ديگر جلوگيرى شود.
۴. چنانچه تأمين امکان اشتغال محلى و رفع ازدحام بيش از حد در مرکز شهر، تنوع عناصر شهرى و توزيع صحيح آنها برحسب نوع عملکردى که دارند، برپايهٔ منطقى و اصولى انجام گيرد، از آشفتگى و بىنظمى حيات شهرى جلوگيرىشده و در کارآئى هر يک از عناصر شهرى تأثير قابل توجهى خواهد داشت.
در اينکه چه تأسيساتى و در چه حد و مقدارى در رابطه با مناطق مسکونى موردنياز است، بايستى علاوه بر استانداردها و مبانى اصلى تعين ضابطهها (که بيشتر بهويژگىهاى خاص هر منطقه مسکونى باز مىگردد) بر مبانى اصلى طراحى و سيستم طرحريزى محيط از نظر خصوصيات سيماى محله، تراکمهاى جمعيت و ساختمان، درصد زيربناها، شيب، مساحت و گستردگى محيط فيزيکي، نقش و عملکرد ناحيه، شبکهٔ راهها و امثال آنها تأکيد نمود.
در يک محلهٔ مسکونى بايستى در جايگزينى و سيستم ترکيب بناهاى مسکوني، همراه با شبکهٔ راهها و موقعيت تأسيسات محلهاي، دقت لازم را بهعمل آورد. اين مورد در رابطه با درصد جمعيت استفادهکننده نسبت به هر يک از تأسيسات عمومى و شعاع عملکرد مناسب آنها قرار مىگيرد همين شعاع عملکرد مناسب و ميزان استفادهٔ جمعيت است که نسبت به فضاهاى مورد احتياج، در تعيين تعداد انواع تأسيسات و جايگزينى آنها، به نحوىکه بهراحتى در دسترس جمعيت قرار داشته باشند دخالت دارد. هنگامىکه شعاع عملکرد مناسب نسبت به هر يک از اين عوامل معين باشد، معلوم است که با توجه به تأسيسات و موقعيت آنها، تعداد را هم برحسب حجم و ميزان فضاهاى مورد احتياج نسبت به خانهها و درصد استفاده از آنها مىتوان بهدست آورد. سپس با توجه به استاندارد متر مربع زمين و زيربنا نسبت به هر نفر و با تأسى به ديگر ويژگىهاى طراحي، برنامريزى تأسيسات عمومى را محاسبه نمود.
نکتهٔ قابل ذکر آنکه، بايستى از ايجاد تأسيساتى که از ديدگاه برنامهريزى نمىبايستى در مناطق مسکونى بهوجود آيند و يا در سيستم جايگزيني، محل آنها در ميان واحدهاى مسکونى نيست، مانند فعاليتهاى پر سر و صدا، خيابانهائى که ترافيک عبورى اصلى را با خود دارند و يک قسمت شهر را به قسمت ديگر پيوند مىزنند، فعاليتهاى آلودهکنندهٔ هوا و محيط، و فعاليتهائى که استفاده از آنها به تمام شهر مربوط مىشود حتىالامکان خوددارى گردد.
در مورد پخش تراکمهاى مسکونى وقتىکه صحبت از تراکم مسکونى مىشود، منظور ميزان افرادى است که معمولاً در يک هکتار زمين که به استفادهٔ مسکونى رسيده است، زندگى مىکنند. ممکن است دو منطقه با مساحت مساوى از چند تراکم گوناگون تشکيل شده باشد که بنا بهدلايل بسيارى و از جمله طبقات ساختمان واحدهاى مسکوني، فضاهاى تشکيلدهنده همجوار در محلات مسکونى و طول و عرض و ميزان گسترش خيابانها با يکديگر فرق کنند. اگر فرضاً سرانهٔ مسکونى ۵۰ متر باشد، تراکم مسکونى ۲۰۰ نفر در هکتار خواهد بود. هنگامىکه حدود ۲۰۰ نفر در يک هکتار زمين زندگى کنند به مفهوم آن است که زمين مسکونى بيش از ۵۰ درصد نخواهد بود و ۵۰ درصد بقيه را سرويسها يعنى کوچهها و خيابانها، فضاهاى سبز، مراکز فروش و مانند آنها دربر خواهند گرفت. حال اگر تراکم مسکونى را کمتر نموده و به ۱۰۰ نفر در هکتار برسانيم، ميزان زمين مسکونى افزايش خواهد يافت و به ۱۰۰ متر مربع خواهد رسيد و از فضاهاى مورد استفاده سرويسهاى کمکدهنده به واحدهاى مسکونى کاسته خواهد شد؛ و بالعکس، اگر فضاهاى سرويسدهنده به واحدهاى مسکونى را افزايش دهيم، از فضاى مورد احتياج مسکونى کاستهشده و زيربناى مسکونى ممکن است در طبقات ساختمانى مطرح شوند. بهطور معمول در تراکم متوسط، حدود فضاى مورداستفادهٔ واحدهاى مسکونى و عناصر سرويسدهنده به آنها بهشرح زير است:
- فضاهاى مسکونى ۵۰ درصد سطح زمين.
- فضاهاى سواره و پياده ۲۵ درصد سطح زمين.
- فضاهاى سبز و ورزشى ۱۵ درصد سطح زمين.
- ساير فضاهاى سرويسدهنده ۱۰ درصد سطح زمين.
اين تراکمها ممکن است در شرايط مختلف فرق کند:
۱. اگر قطعات مسکونى را کوچکتر در نظر بگيريم (با تعداد خانههاى بيشتر)، لذا خيابانها و معابر بيشتر و سرويسهاى بيشتر را احتياج خواهيم داشت.
۲. در صورتىکه قطعات مسکونى بزرگ انتخاب شوند، از نسبت سطح خيابانها کاستهشده و از سطوح مسکونى بيشترى برخوردار خواهيم بود. بنابراين، در اينگونه موارد بايستى از فضاهائى که در اختيار است حداکثر استفاده صورت پذيرد و روابط بين واحدهاى مسکونى با عناصر سرويسدهندهٔ آنها بهنحو مطلوبى انجام گيرد. در يک تراکم متوسط، اگر قطعات بزرگ باشد سطح بيشترى اشغال مىشود؛ و لذا درصدهاى فوق در مورد استفاده از فضاهاى تغيير پيدا مىکند.
در بررسى واحدهاى مسکونى از نظر پيدا نمودن تعداد مورد احتياج واحدها و خصوصيات مربوط به آنها مىتوان از ميزان اشتغال و جمعيت فعال، ميزان و کيفيت عرضهٔ زمين، اهدافى که در بلندمدت براى گسترش شهر در نظر گرفته مىشود و مطالعات اجتماعى و اقتصادي، سياستهاى دولت در امر مسکن و مانند آنها، يارى گرفت.
در برنامهريزى براى ايجاد يک مجموعهٔ شهري، علاوه بر عوامل اجتماعى و طبيعى و بسيارى از مسائل اقتصادى مانند: استطاعت مالى خانوار نسبت به تهيهٔ مسکن، قيمت زمين و ابعاد و اندازهٔ خانوار نسبت به مساحت واحدهاى مسکوني، بايستى کليهٔ عوامل تأسيساتى که مردم يک محله به آنها نياز دارند درنظر گرفته مىشود. بهطور کلي، در يک محلهٔ مسکونى پيشبينى عوامل اصلى زير ضرورى مىباشد:
۱. موقعيت محله از نظر ديد و منظره، قيمت زمين، ارتباط با ساير نقاط شهرى و وضع طبيعى زمين.
۲. ايجاد واحدهاى مسکونى ايدهآل براى جمعيت که مىخواهند در آن مسکن گزينند.
۳. ايجاد راههاى ارتباطى مناسب و بىخطر بين اماکن مسکونى يا ساير تأسيسات محلهاى با ساير نقاط شهر.
۴. بخش مرکزى محله که مىتواند از تأسيسات فرهنگى و مذهبي، تجاري، فضاى سبز و پارک، مراکز آموزشى و مانند آنها بهوجود آيد.
۵. درنظر گرفتن مدارس مناسب با نيازمندىهاى افراد ساکن درمحله، بهنسبت کودکستان، دبستان و مدرسه راهنمائي.
۶. درنظر گرفتن محيط تفريحي، اعم از فضاى سبز، سينما و سالن اجتماعات و يا محيط بازى کودکان و مراکز ورزشى در سطح محله.
۷. درنظر گرفتن مراکز خريد، خردهفروشىها و خدمات تا اندازهاى که بهرفع نيازهاى اهالى ساکن در داخل محله بينجامد.
۸. درنظر گرفتن تأسيسات بهداشتى و درمانى مانند: مرکز بهداشت و کلينيک، حمام و توالت عمومي.
۹. درنظر گرفتن تأسيسات عمومى که اهالى به آن نياز دارند. مانند: مسجد، اداره پست و تلفن، تأسيسات انتظامي، شهردارى يا محل برزن و مانند آنها.
۱۰. درنظر گرفتن تأسيسات زيربنائى شهرى مثل شبکهٔ آب، فاضلاب، دفع آب باران، شبکهٔ گاز، شبکهٔ برق، شبکهٔ آتشنشانى و شير آتشنشاني، شبکهٔ تلفن و محل جمعآورى و دفع زباله.
۱۱. درنظر داشتن تيپ ساختمانهاى مسکونى و غيرمسکونى در رابطه با اقليم عوامل اجتماعى و وضعيت طبيعى زمين.
۱۲. وجود دسترسىهاى مناسب به منظور آمد و رفت اهالى از محيط مسکونى به محيط کار و بالعکس.
۱۳. درنظر گرفتن شبکهٔ اتوبوسرانى و ايستگاههاى اتوبوس و پارکينگ.
نکتهٔ اساسى ديگرى که در ايجاد يک محلهٔ مسکونى باقى مىماند، درنظر داشتن بافت محلهاى مناسب و متقارن با خصوصيات شهر است.
در طراحى فيزيکى محلات مسکونى در شهرهاى ايران، ضمن رعايت اصول صحيح شهرسازى گذشته، توجه به عوامل دگرگونکننده و گسترشدهنده و فرمدهندهٔ محلات شهرى ضرورى است.
معمولاً شهرهاى ما در خود بهچند محله تقسيمشده و تقريباً هر محله ويژگىهاى مخصوص به خود را دارد. بافت شهر نيز به تبعيت از همين عوامل و عوامل ديگرى مثل اجتماعي، طبيعى و اقليمى طرحريزى شده است. معابر و کوچهها، جهت آنها، استقرار تأسيسات محلهاى و اماکن مسکوني، در ارتباط ويژه خود با يکديگر هستند. مصالحى هم که در کالبد ساختمانها بهکار رفته است، غالباً مصالحى است که طبيعت محل يا منطقه فراهم آورده است. يکپارچگى بافت شهر با يکپارچگى عوامل اجتماعى درهم آميخته است. در مورد خيابانها يا کوچههاى جديدى که در بافتهاى قديمى تعريض يا ايجاد مىشوند، بايستى اين شبکهها يا مطالعهٔ دقيق اجتماعى و اقتصادى و فيزيکى و معمارى چهره و سيماى محلات را زشت ميظنمايد، بلکه مراکز تجمع محله و بافت تجارى آنها را از هم مىگسلد. در ايجاد محلات جديد مسکونى نيز، بايستى تأسيسات مختلف محلهاى ضمن جاىگيرى در نقاط مناسب محلات در دسترس اهالى بوده و بهنحوى باشد که يک نقطه از شهر را متراکم از تأسيسات و نقطهٔ ديگر را عارى از آنها نسازد؛ و بهطور کلي، محله با داشتن ارتباط منطقى عناصر آن با يکديگر از يک انسجام برخوردار باشد.